شاملو در میان معاصران خود بیشترین مخاطبان را داشته است. چرا؟ برای اینکه از نیست انگاری به عشق گریخته و ناخواسته به دیگران این دریافت اجمالی را منتقل کرده که در برابر یاس دم افزونی که از دیدن جهان مدرن و مناسبات آن، در جان آدمی رخنه می کند، هیچ نیرویی یارای مقاومت ندارد، مگر نیروی عشق. اگر شاملو جز در ساحت عشق (اعم از مجازی و حقیقی، و کدام مجاز است که بالقوه قابلیت تحویل به حقیقت را واجد نباشد؟) حوالت گویی نکرده باشد، از عهده وظیفه خود برآمده و باید در زمره حوالت گویان بزرگ روزگار نیست انگاری از او یاد کرد. درست در سالهایی که اخوان با تمام وجود نومیدی فردی و جمعی را به جان میآزماید و خواسته و ناخواسته حوالت گوی عصر نیست انگاری در هر سه وجه فردی، قومی و جمعی است، شاملو با تمام امید خود دست در آغوش است چنانکه گویی هیچ آرزوی ندارد و از هیچ حادثهای وحشت نمیکند. شاملو هر بار عیار عشق حریفان را به محک ازدواج زده و آیدا را نیز از این آزمون معاف نکرده است. این آیدا است که برخلاف همسران قبلی شاعر، ثابت کرده که ازدواج، مهر او را کاهش نداده است. مادری کردن معشوق در حق عاشق، یگانه پاسخ درست به عشق اوست و آیدا در این پایگاه به قدری مادر و همسر و دیگر وجوه زنانگی را همتافت میکند و شاعر عاشق را از تمام این وجوه بهرهمند میسازد که به نخستین اسطوره شعر معاصر بدل میشود.