تاریخ ایران، میراث امروز ماست. میراث ارزشمندی که شاهکارهای علمی، فلسفی، ادبی و هنری اندیشمندان و هنرمندان این مرزوبوم را در نهاد خود دارد. قرنهاست که محققان غیرایرانی به ارزش و اهمیت متفکرین ما پی بردهاند. حیرتانگیز است که در متون غیرایرانی، بزرگان ما را آنطور که میخواهند، میبینند و ما تا به امروز کاری در خور و ماندگار برای معرفی برخواسته از داده های تاریخی خود نکردهایم. جلالالدین محمد مولوی، شخصیتی جهانی، عارفی نامدار و شاعری عمیق از ایران زمین است. زندگی پرفراز و نشیب وی، مهاجرت از وطن و فرودآمدن در غربت، عشق و سرگشتگی، خداجویی و خدابینی، شور و خلسۀ عارفانه و بسیاری عناصر اینجهانی و آنجهانی در اشعار او انعکاس یافتهاند و از وی شخصیتی ساختهاند که ما میشناسیم و یا ادعای شناختن آن را داریم. این واقعیت که مولوی به همراه پدر و خانوادۀ خویش در گیرودار بحران ناآرامیهای سیاسی و هجوم مغولان به ایران، ناچار به ترک سرزمین مادری خود گردید و رحل اقامت در قونیه افکند، بیانگر این امر نخواهد بود که او شاعر، عارف و حکیمی ترک یا ترکزبان است. مولوی یک مهاجر به معنای واقعی کلمه است و آثار او همه در غربت و دوری از وطن تألیف یافتهاند. مهاجرت او، مهاجرت در چرخه وجود انسان است.