اگر بخواهیم همۀ تاریخ این انتشارات را فشرده کنیم باید بگوییم همۀ فعالیتهای ما با این سؤال معنا پیدا میکند که: آیندۀ این کشور، آن هم با فرهنگ و تاریخی که داشته و مواجههای که با غرب پیدا کرده، چگونه باید ترسیم شود و راه رسیدن به آن آینده از کجا میگذرد؟ مسائلی که با آن دستوپنجه نرم میکنیم چگونه باید فهم شود و برای گذر از این مسائل چه باید کرد؟ در پاسخ به این مسائل، علم و بخصوص علوم انسانی جایگاهی خاص پیدا میکند. البته ما نخستین افرادی نیستیم که به سراغ علم و علوم انسانی و فلسفه رفتهایم. از سالها پیش اهل نظر ما در جستوجوی علل بیسامانی امور ما و سامانمندی امور در کشورهای غربی، متوجه حوزههای نظریای شدند که کار سازماندهی و نظمبخشی و احیاناً حل مشکلات و مسائل جامعه را در کشورهای غربی بر عهده گرفتهاند. امروز نیز در فضای دانشگاهی و غیردانشگاهی به علوم انسانی پرداخته میشود و ناشران زیادی به علوم انسانی میپردازند. اما آن خواست از علوم انسانی محقق نشده است.
علوم انسانی ما دارای مشکلی است که «کار نمیکند». برای فهم این مشکل و اقدام برای رفع آن باید بتوانیم به کلیت علوم انسانی توجه کرده و امکانات و تواناییهای آن را مدنظر قرار دهیم. ما نياز داريم که از بالا به علوم انساني بنگريم تا در دالانهاي پيچدرپيچ آن گرفتار نشده و تلقی درستی در جایی که در آن قرار داریم داشته باشیم. این بیتوجهی باعث شده که فضای علمی-دانشگاهی ما پر از سردرگمی باشد. سردرگمی از وضعی که در آن قرار داریم. ما اهالی علوم انسانی معمولاً از جایگاه رشتهمان در کلیت علوم انسانی غافلیم، تاریخ شکلگیری و پیدایش و تکوین آن را نمیدانیم، توجهی به تأثیر و تأثر متفکرین بر هم نداریم و منابع اصلی و مروری و ارتباط میان آنها را نمیشناسیم. ما حتي عموما نميدانيم کدام یک از کتابهاي انديشمندان اصلی ترجمه نشده و مناسب ترجمه و ورود به فضاي علمي کشورمان هستند. اين بياطلاعي باعث ميشود که بازار نشر ما در حوزهي علوم انساني، بهصورت غیرِاصولی و ذوقی و حتی تصادفی، به جايي براي مطرح شدن ستارههاي جديد تبديل شود که تا حالا با آنها آشنايي نداشتيم.
ما در انتشارات روزگار نو برای دستیابی به خودآگاهی تاریخی و یافتن جایگاه خود در عالم جدید و همچنین حل مسائل اجتماعی، در تلاشیم تا با کلنگری، علوم انسانی را در بستر تاریخی و در نسبت با سیاست و حل مسائل اجتماعی مورد توجه قرار دهیم. لذا ما به تاریخ و فلسفۀ رشتهها و حوزههای علوم انسانی علاقهمندیم. موضوع مورد علاقۀ ما، کل و کلیت علوم انسانی است و علاقهمندیم آن را با نگاه تاریخی مورد بررسی قرار دهیم. همچنین علاقهمندیم سیر تطورات نظرات و ایدهها را در زمینۀ تاریخی و اجتماعی آن مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر شخصیت عمومی ما تاریخ است و رویکر ما در پرداختن به امور هم تاریخی است. بطور مشخصتر ما دربارۀ تاریخ علوم انسانی کار میکنیم.